...سیاست اسلامی

گفتم:الف گفت:دگر گفتم:هیچ ،در خانه اگر کس است،یک حرف بس است

...سیاست اسلامی

گفتم:الف گفت:دگر گفتم:هیچ ،در خانه اگر کس است،یک حرف بس است

در جستجوی علم سیاست اسلامی...
ریز نوشت های دانشجوی علوم سیاسی دانشگاه امام صادق(ع)

بایگانی

سیاست و اسلام

شنبه, ۱۵ آذر ۱۳۹۳، ۰۷:۲۵ ب.ظ

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ. ( سوره حدید آیه 25)

بعثت انبیاء برای اقامه قسط و عدل است

 

سیاست و اسلام

سیاست:

سیاست از لغت ساس و یا سوس اشتقاق یافته است و به معنی: تدبیر شؤون و امور مردم و ریاست و حکم رانی بر آنها می باشد، و هم چنان به معنی رهبری و ریاست، معامله، قضاوت و تربیت وپرورش نیز به کار رفته است.

در زبان فارسی به معنی حفاظت و حراست، حکم راندن بر رعیت، مصلحت، تدبیر و دوراندیشی و عدالت نیز به کار آمده است. و در اصطلاح جدید از ریشه یونانی به معنای در جامعه زندگی کردن گرفته شده است.

سیاست در معنای عام آن به هرگونه پدیده اجتماعی مربوط به قدرت و حکومت اطلاق می شود. و هر موضوعی مربوط به حکومت، حفظ موجودیت ملی، امنیت داخلی و خارجی و تهیه و اجرای اصول کلی آن، یک امر سیاسی محسوب میشود.

 

دین اسلام:

دین مجموعه معارفی است از سوی خداوند (ج) برای هدایت بشر، که مشتمل بر اعتقادات، اخلاقیات و احکام فردی و اجتماعی می باشد. دین از یک سو همان فطرت الهی است که مردم بدان سرشته شده اند و از سوی دیگر تشریع و قانون خداوند متعال به شمار می رود. و دارای این شاخص ها میباشد:


1: مطابق فطرت بشر باشد. فطرة الله التی فطر الناس علیها و لا تبدیل لخلق الله.

2: دین حنیف باشد. یعنی بر پایه توحید خالص استوار بوده و بر آن اساس، به تنظیم روابط بشری بپردازد.

3: دین باید توانای قیمومت و سرپرستی جوانب مختلف حیات بشری را داشته باشد و بتواند شئون مختلف جامعه بشری را چارچوب بندی و تنظیم نماید. 2

اسلام در لغت به معنای تسلیم و انقیاد بوده و اساسآ این ویژگی مهمترین صفت ادیان آسمانی به شمار می رود. و اصطلاحآ به آینی گفته میشود که توسط پیامبر خاتم (ص) نازل گشته و شامل دو بخش می باشد:

1) عقیده: مجموعه مفاهیم مربوط به خداشناسی، هستی شناسی و انسان شناسی.

2) شرعیت: مجموعه قوانین و نظام های فکری، اخلاقی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و.... که در ضمن یک نظام واحد و منسجم برای اداره جوانب مختلف حیات بشری گردهم آمده اند.

هر نظام سیاسی که براساس مفاهیم و احکام دین مقدس اسلام باشد، یک دولت اسلامی محسوب می شود. بنا براین در یک دولت اسلامی باید تمامی نهاد های سیاسی و تمامی اعمال اجرایی و قضایی مطابق با سنت پیامبر (ص) و سیره پیشوایان معصوم باشد. از این رو هیچ گاه نمیتوان به مجرد مسلمان بودن افراد یک جامعه، حکم به اسلامی بودن دولت حاکم بر آن جامعه را کرد. زیرا اسلامیت یک نظام، از تطابق آن با دین مبین اسلام بر می خیزد نه از مسلمان بودن حاکمان و محکومان ( دولت و ملت) که تنها با گفتن شهادتین بر زبان حاصل می شود. بنا بر این هر نظام سیاسی که بر مبنای دین مقدس اسلام استوار نباشد، نظامی غیر اسلامی محسوب می شود. و لو کارگزاران حکومت به عبادت و احکام فردی مقید باشند.

دولت اسلامی از اهداف نا منتاهی برخوردار است وبا شرایط مختلف سازگار میباشد، بنابراین تمدن اسلامی غیر قابل انقراض است.

اهداف دولت اسلامی را اجمالآ به صورت ذیل شمرده می توانیم:

1: شکوفایی و به فعالیت رسانیدن استعداد ها و امکانات مختلف و در نتیجه تحقق همه جانبه آرمان های انسانی و خلافت انسان در روی زمین.

2: تطبیق احکام خداوند (ج) و شریعیت آسمانی در همه ابعاد جامعه.

3: تآمین مصالح و منافع مادی و معنوی افراد و اقشار مختلف جامعه.

4: برقراری عدالت و مساوات میان همه افراد جامعه و از بین بردن مظاهر مختلف ظلم و ستم.

5: زمینه سازی برای هدایت انسان ها و تآمین سعادت ابدی و جاویدان برای همگان.

6: تطبیق فرهنگ اسلامی و ترزیق مفاهیم اسلامی در متن جامعه و ساختن شخصیت فردی و جمعی ملت بر اساس دین مبین اسلام.

7: تبلیغ و گسترش دین مقدس اسلام در جامعه و سرتاسر جهان با استفاده از ابزار های معقول و مشروع.

8: رعایت حق مداری و عدالت طلبی در روابط بین الملل و سیاست گذاری های خارجی و در نتیجه نمایاندن الگوی زیبا از جامعه ایده ال اسلامی.

9: حمایت از مستعضفان و دردمندان و مبارزه با استعمار و تهاجم مستکبران به این اعتبار که سر زمین های اسلامی از همدیگر جدا شدنی نیست.

واضح است که برای تحقق اهداف فوق، ممکن است که در هر زمان و مکان و تحت شرایط و مقتضیات مختلف از ابزار های گوناگون و غیر مشابهی استفاده شود که نوع این ابزار ها بستگی به میزان سودمندی آنها دارد. البته نباید فراموش کرد که در هر حال نمی توان از هیچ یک از این اهداف صرف نظر کرد.

 

رهبری و زعامت سیاسی در اسلام:3

زعامت سیاسی یعنی قدرت و توان در اداره شؤن یک ملت، که حافظ مصالح همگان بوده و ضمانت اجرای عدالت اجتماعی را عهده دار باشد.

انسان ها آزاد آفریده شده اند و در زندگی حـق انتخاب را دارند و هر یک طـبق خواسته خود می توانند از مظاهر طبعیت بهره مند گردند. این آزادی و حق انتخاب در زندگی اجتماعی، که لازمه زندگی تعاونی است، احیانآ باعث برخورد ها میشود، که قانون مرز این برخورد ها را به اساس عدالت اجتماعی مشخص می سازد.

ضامن اجرای صحیح قانون، که عبارت از همان ضمانت اجرای عدل اجتماعی است. کس و یا کسانی میباشد که مسؤلیت زعامت سیاسی جامعه اسلامی را بر عهده دارند. شرط اساسی این تعهد چند چیز است:

 

توان، عدالت، آگاهی لازم

با این سه شرط، یک زعیم سیاسی می تواند حسن تدبیر به خرج داده و زندگی سالم و آرامش بخشی را برای همه ملت اسلامی فراهم سازد.

ابوحامد غزالی ( متوفای 505 هجری) در باره سیاست چنین می گوید:

سیاست است که وسایل حیات انسان ها را در جامعه فراهم میسازد، و در دسترس او قرار می دهد، زیرا تنها در نوع زندگی گروهی است که انسان ها می توانند به یکدیگر کمک و یاری رسانند، و بدین وسیله وسایل معیشت شان را سامان دهند و بهبود بخشند. بدین گونه می توان سیاست را چنین تعریف نمود:

سیاست عبارت است از حسن تدبیر، که از شناخت کامل به اوضاع و احـوال زمانه وآگاهی لازم از چـگونگی بر قراری روابط مسالمت آمیز در میان افراد و گروه ها و ملت ها حاصل گردیده و در پیشرفت جامعه و تحقق اهداف ملی، در تمامی ابعاد زندگی مادی و معنوی نقش اساسی را ایفا می کند.

از این رو اسلام سیاستی را دنبال می کند که صرفآ در ایجاد همزیستی مسالمت آمیز و سعادت بخش به کار گرفته شود. و سیاستمدار به کسی گفته میشود که دارای شناخت کامل از اوضاع و احوال جامعه و جهان بوده و از روند های گونگون، که در جـوامع مختلف به کار گرفته شده است، آگاهی لازم را دارا باشد، و مـایه سعادت و سر بلندی ملت خویش باشد و هیچ گونه وابستگی خفت بار و زیان آور را به وجود نیآورد.

اسلام از همان روز اول که تشکیل دولت داد و امت واحدی را به وجود آورد، نمود بارزی از توان سیاست است. پیغمبر اسلام (ص) از جایگاه نبوت، مقام زعامت سیاسی امت را بر عـهده داشت، و ولایت او بر امت از مقـام نبوت او برخاسته است. النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ. ولایت در این آیه شریفه به معنای زعامت سیاسی است که در رابط با شؤن عامه و اداره امور امت در جهت تآمین مصالح عامه است که مـقدم بر مصلحت های شخصی می باشد. در نظام حکومت اسلامی اصالت فرد و اصالت جامعه، هر دو مطرح میباشد. لیکن در صورت تزاحم، مصلحت جمع بر مصلحت فرد مقدم است، وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِینًا.همه مردم در مقابل تصمیمات کلی (عامه) در رابط با شؤن عامه (اداری و سیاسی) باید تسلیم باشند.

 

 4

اِنَّمَا کَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِینَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَن یَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ مومنان هنگامیکه به سوی خدا (ج) و رسولش (ص) دعوت شوند تا میان آنها داوری کند سخنشان تنها این است که می گویند: شنیدم و اطاعت کردیم. یعنی از آن جا که رسول گرامی اسلام صرف برای مصلحت عامه سخن میگویند، بنآ امت اسلامی فرمان و اوامر آن حضرت را برده و می گویند که: شنیدیم و اطاعت کردیم.

اولین اندیشه سیاسی خاتم النبیآ (ص) را در دین اسلام، ما قبل از هجرت آن حضرت و پیمانی که با گروهی که از مدینه برای بیعت به حضور آن حضرت آمده بودند. به وضوح می بینیم. که با چه نوع سیاست با آن ها داخل مذاکره شدند و به کدام اساس پایه های حکومت اسلامی را قبل از هجرت اش در مدینه بنیان گذاری کردند، و حل مسئله یهـود را در بین قبایل مدینه زمینه سازی نمودند. که این حـرکت آن سرور گرامی اسلام نشان دهـنده یک سیاست خاص و صلح جویانه آن رهبرگرامی اسلام میباشد. که ایشان در دوران ده سال بعثت شان در مدینه نه تنها به حیث یک پیامبر خدا (ج) بلکه به حیث یک رهبر سیاسی نیز عرض اندام کردند. که نمونه های از این سیاست ها را ما در صـلح حدیبیه، صلح تبـوک، نامه های شان به سران ممـالک، موضوع مبـاهله و فتح مـکه بررسی کرده می توانیم.

 

مدعیان جدای دین از سیاست، با تکیه بر دو دیدگاه نظریات شان را اراه می کنند:

1: خداوند به انسان، اندیشه و خرد داده تا راه زندگی را در این جهان، برای خود هموار سازد، و به کار های دنیوی خود سامان دهد. در کنار آن شریعت را هم فرستاده تا انسان را در تکامل معنوی یاری دهد و راه آخرت را برایش همـوار نماید، از این رو انسان در سامان دادن به امـور دنیوی خویش استقلال دارد و شریعت هیچ گونه دخالتی در آن ندارد، زیرا با موهبت عقل که خـداوند (ج) به انسان داده است اورا در امور مربوط به عـقل، از جمله حکومت و سیاست و سامان دهی حیات دنیوی، به خـود واگذار ساخته و خـود او می تواند آن چه صلاحش هست دریابد و نیازی به کمک و یاری شریعت ندارد.

2: دین مظهر رحمت الهی و جهان شمولی است، و با درون انسان ها سروکار دارد و رمز و حدی نمی شناسد و هر گونه فـرقه گرایی، گروه بندی و گرایش های نژادی و اقلیمی در آن جایی ندارد.از این رو قـهر و غلبـه و اعمال قدرت، که لازمه لاینفک سیاست و حکومت است، در دین و شریعیت الهی جایگاهی ندارد.

البته باید در این جا خاطر نشان کرد که، این دو نظریه و تفسیر با استناد به شواهد تاریخی، که حاکمان اسلامی را با همان چهره های قیصر ها و خسرو ها نشان می دهد، سند مستحکمی برای مطـرح نمودن جـدایی دین از سیاست و منتفی ساختن نظریه حاکمیت دین با حکومت دینی گردیده است.

دینی که معتقدان جدایی دین از سیاست تفسیر می کنند، یک سلسله باورهای درونی در رابط با عالم غیب، همراه با انجام دادن یک سلسله عبادات و ذکر ها و وردها است، که موجب می گردد انسان به خدا (ج) نزدیک تر شود و از رآفت و رحمت او بهره من گردد و پس از مردن مورد بخشایش قرار گیرد.

دین با این تفسیر هرگز با زندگی مردم و شون مـربوط به حیات دنیوی کاری ندارد و صرفآ در کار ساختن راه آخرت است و بس. کسانیکه دین را با این دید می نگرند، به ناچار رابط ای میان دین و سیاست نمی بینند. و دین با این تفسیری که آنها می کنند، برنامه ای است برای پس از مردن و برای حیات این جهان برنامه ای ندارد.

 5

ولی دین مقدس اسلام، دینی پویا و استوار برای زنده گان آمده است و چون زندگی را جاوید می داند، برنامه های خود را به گونه ای تنظیم کرده که سعادت دنیا و آخرت را تضمین نموده است. ( خلقتم للبقاء لا للفناء).

اسلام برای حیات این دنیا برنامه دارد، تا انسان چگونه با سعادت زندگی کند. برای تنظیم جامعه و برخورداری از سلامت و حاکمیت عدالت اجتماعی ( در واقع همان سیاست) برنامه دارد، همان گونه که برای سعادت اخروی نیز برنامه دارد. وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا............ ( سوره قصص آیه 77) در راه به دست آوردن سعادت اخروی پوینده باش، ولی بهره خود را از این حیات نادیده نگیر.

اسلام همانند دیگر ادیان، دین مردگان نیست تا با زندگی اجتماعی و سیاسی انسان ها در این جهان کاری نداشته باشد. اسلام یک شریعت است که روش سلوک انسان ها را در این دنیا تنظیم می کند. البته با جزئیات کاری ندارد صـرفآ اساس نامه هـای کلـی ( ضوابط و قواعد عامه) را اراه داده، تا در سایه این رهنمـود ها جامعـه به سلامت راه خود را طی کند، و چنان که خواهـیم گفت اسلام یک نظام است و این نظام اساس نامه دارد، شرایط مسولیت اجرایی این نظام ضرورتآ در متن اساس نامه آن آمده است. لذا به صراحت گفته می توآنیم که: سیاست و تدبیر اگر بر پایه عدل و انصاف باشد. از متن دین است. واگر بر اساس حیـله و تزویر باشد، مخـالف دین و شریعت خواهد بود.

سیاست و سیاست مداری از روز نخست در جامعه اسلامی مطرح بوده و پیرامون آن بحث ها و نوشته های فراوان در دست است. در متون اسلامی مخصوصآ در قسمت حکمت عملی، گفتار فروران وجود دارد.

ابوحامد غزالی (متوفای 505 هجری) در باره سیاست می گوید:

سیاست است که وسایل حیات انسان را در جامعه در دسترس او قرار می دهد، زیرا تنها در نوع زندگی گروهی است که آدمیـان می توانند به یک دیگر یاری رسانند، و بدین وسیله وسایل معشیت شان را سامـان دهند و بهبود بخشند. علمی که زیست مسالمت آمیز و سود آور را در صحنه مادی و معنوی می آموزد. سیاست است. ( احیآ العلوم قاهره 1358 هجری ج1ص20).

بدین گونه می توان سیاست رابه تعبیر دیگر و شناخت دیگری هم تعریف کرد:

سیاست عبارت است از حسن تدبیر، که از شناخت کامل به اوضـاع و احوال جامعه و آگاهی لازم از چگونگی برقراری روابط مسالمت آمیز، میان افراد، گروه ها و ملت ها به دست می آید و در پیشرفت آن جامـعه و ملت، و تحقق یافتن اهداف و خواسته های ملی، در تمامی ابعاد زندگی نقش اساسی را ایفا می کند.

از این رو اسلام سیاستی را دنبـال می کند که صـرفآ در ایجـاد همزیستی مسالمت آمیز به کار رفتـه شود، و سیاستمدار به کسی گفته میشود که دارای شناخت کامل از اوضاع جهانی باشد و از روند سیاست های گوناگون، که در جوامع مختلف به کار گرفته می شود، آگاه باشد و به خوبی بداند و بتواند چه سیاستی را در پیش گیرد تا جامعه و ملت خویش را سعادتمند و سر بلند نگاه دارد و هیچگونه وابستگی خفت بار و زیان بخش به وجود نیآورد.

عقل در اندیشه سیاسی اسلام، جایگاه بلندی دارد و اصولآ عقل و خرد و اندیشه در تنظیم حیات اجتماعی اسلامی نقش اساسی را ایفا می کند. عقل در این جا به معنای شیوه عقلایی است که مورد پسند شرع قرار گیرد. شرع در تنظیم حیات اجتماعی یک سلسه اصول و قواعـد کلی را که پایه های اساسی ضمانت عـدل اجتماعی است، اراه می کند. تا آنچه که مورد پسند عرف، اخلاق، اندیشه و نظم جامعه است و با مبانی شرع منافات نداشته باشد، به کار گیرد.

 6

همان گونه که جامعه در حال رشد است، عقل انسان ها نیز در تکامل است. و اسلام نه تنها جلوی رشد عـقل را نگرفته است بلکه در تکامل و باوری آن می کوشد، اما در عین حال او را از رهنمود های شرع بی نیاز نمی داند، لذا مسئله استقلال کامل عقل، یک شعار گمراه کننده است. عقل حجت الهی است که در نهاد انسان قـرار داده شده وهمواره به رهنمود های الهی و اصول شرعی نیاز دارد. بنآ انبیآ آمده اند تا باور عقل باشند. و این بیش ترین بهایی است که اسلام به عقل داده است و شاید مکتبی نباشد که این اندازه به عقل و خرد انسانی بها داده باشد. بنآ اسلام نظامی است که برای تنظیم جامعه، انسان را در دنیا و آخرت سعادتمند میسازد. اسلام صرف یک عقیده و انجام یک سلسله عبادات و اذکار نیست، بلکه در صحنه سیاست و دیگر ابعاد حیات اجتماعی انسان ها حضور فعال دارد.

لذا سیاست به معنی صحیح آن، از متن دین است و دین مستقیمآ در آن نظر دارد. البته در اصول کلی، ولی نحوه تشکیل و نظام بندی آن، به خود انسان واگذار شده تا طبق مصالح روز و هم آهنگ با پیشرفت تمدن، راه زندگی خود را بگشاید و خردمندانه در سایه رهنمود های شرع و قوانین الهی ( قرآن و سنت) به پیش رود.

پیامبر گرامی اسلام (ص) با به دست آوردن قدرت و نیروی مردمی، دو عمـل سیاسی چشم گیر را انجام داد: یکی تشکیل امت واحد و دیگری تآسیس دولت اسلامی. خاتم النبیآ ( ص) با مطرح کردن اخوت اسلامی، یک وحدت ملی منسجم و مستحکم را بر پایه دین به وجود آورد، که این خود عمـل سیاسی بزرگی بود که با تلاش فـراوان انجام گرفت. این وحدت ملی به نام امت اسلامی هنوز پا بر جـا و از اساسی ترین پایه های وحـدت اسلامی که به سیاست اسلامی جهت میدهد و نیرو میخشد، به حساب می آید.

اساسآ تشکیل دولت، برقراری روابط سیاسی، انتظامات داخلی و دیگر تنظیمات اداری و اجتماعی، که پایه گذاری آن در عهد رسالت انجام گرفت و سپس ادامه و توسعه یافت، همگی از یک اندیشه سیاسی اسلامی که پیامبر (ص) پایه گذار آن بود، برخاست. تمامی جنگ ها و صلح ها و قرارداد ها با قبایل و کشور های مجاور، که در عهد رسالت انجام گرفت و خلفا پس از رسول الله (ص) بر همان شیوه رفتار کردند، حاکی از دید سیاسی است که از شریعت اسلام نشآت گرفته و ریشه دینی و الهی دارد.

پیامبر گرامی اسلام (ص) که خود زعامت امت و رهبری سیاسی جامعه را بر عهده داشتند، این سمت را برخاسته از نبوت خویش می دانستند و به حکم النبی اولی بالمومنین من انفسهم و آیه إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاکَ اللّهُ ( سوره نسآ آیه 105) فـرمان حکومت را از جانب خـداوند متعال (ج) دریافت کرده بود. این اولیت برآنفس همان ولایت عامه و زعامت سیاسی است که از مقام نبوت آن حضرت (ص) برخاسته است. حتی بیعت در عـهد رسالت، صرفآ یک وظیـفه دینی و سیاسی است که به منظور فراهم شدن نیرو و امکانات برای مقام زعامت انجام می گرفته، نه آن که بیعت کنندگان آن حضرت (ص) را برای زعامت برگزیده و به اختیار و انتخاب خود زعیم قرار داده باشند. بلکه زعامت پیامبر (ص) به حکم قرآن ثابت بود و مردم موظف بودند که با آن حضرت (ص) بیعت کنند. تا امکانات رهبری برای آن حضرت (ص) فراهم باشد. وپیامبراکرم (ص) هم به همین منظور از مهاجرین و انصار بیعت می گرفت تا پایه های قدرت سیـاسی و انتظامی خود را مستحکم سازد و بر مسلمانان واجب بود که این نیرو را در اختیارش بگذارند.

با اندک مراجعه به حیات سیاسی پیامبر اکرم (ص) این نکته به خوبی روشن می شود که پیامبر خدا (ص) خود را از جانب خداوند (ج) رهبر سیاسی امت اسلامی می دانست و به مردم هشدار میداد تا به حکم وظیفه با او همکاری کنند و بیعت که رسم عربی بود و تعهد کنندگان، وفاداری آنان را میرساند، به همین منظور انجام می گرفت.

 7

در بیعت عقبه ثانی که شب هنگام، در دامنه کوهی دور از چشم مشرکان قریش، با مردم مدینه، که قبلآ اسلام آورده بودند، انجام گرفت. پیامبر (ص) خطاب به آنان گفت: بیعتی را که با شما انجام می دهم براساس حمایت و پشتیبانی از من است، همان گونه که از جان و مال و ناموس خود دفاع می کنید از من باید دفاع کنید. جملگی که تقریبآ 72 تن مـرد و زن بودند. گفـتند: ما بر اساس حمـایت از تو تا پای جـان ایستاده و بیعت می کنیم، ما فرمانیردار تو هستیم و از تو دفاع می کنیم. در آن میان یکی از بزرگان انصار به نام ابولیثم بن التیهان گفت: ای رسول خـدا میان ما و قبایل یهود که در اطراف مدینه سکونت دارند پیوند های نظامی بسته شده است، که با این پیمان که ما با شما می بندیم آن پیوند ها گسسته میشود، آن گاه شما نباید ما را در برابر آنها رها ساخته تا با یهود درگیر شویم. پیامبر (ص) تبسمی فرمودند و گفتند: از این پس شما از مـن و من از شما هستم. می جنـگم با آنهـای که شمـا می جنـگید و میسازم با آنهـای که شما میسازید. و این پیمـانی که به هم پیـوند خورده است گسستنی نیست. آنگاه همـگی اعلام وفاداری مـطلق نموده با آن حضرت (ص) بیعت کردند. سپس پیامبر (ص) فرمودند: دوازده نفر از بین خود انتخاب کنید تا نمایدگان شمـا باشند و به واسطه آنان دستور های صادره ابلاغ گردد، که هفت نفر از قبیله خزرج و سه نفر از قبیله اوس معرفی شدند. ( سیره هشام ج2 ص 81-85)

این بیعت که پیش از هجرت انجام گرفت، هدف آن صرفآ تشکیل یک دولت سیاسی و نظامی مستحکمی بود که بر اساس پایه های مردمی استوار شد، و پیغمبر اکرم (ص) این امر را جزئی از رسالت خود می دانست، که به حـکم وظیفه ای رسالت خویـش آن را انجـام داد، و این همان حکـومت دینـی است که یک پیغمبر به حـکم وظیفـه پیغمبری انجام می دهد.

اساسآ پیامبری که خود آورنده شریعت است، خود را شایسته ترین فرد برای ضمانت اجرای آن میداند و عقلآ و عـادتآ نباید منتظر بمـاند تا پیرواننش او را بر این سمت بگمـارند.

بنابراین بسی کوتاه نظری است که برخی پنداشته اند که پیامبر اسلام (ص) به دلیل پیغمبر بودن، زعامت سیاسی امت را بر عهده نگرفت، بلکه مردم چون او را شایسته ترین فرد خود دیدند، او را بر این سمت برگزیدند.

 مطالعه وقایع تاریخی همراه با ادله عقلی و نقلی در مـتون دینی بر ما مسلم می سازد که رسول اکرم (ص) در مدینه به امر الهـی حکومت دینی وسیاسی را تشکیل داد.یعنی تأسیس حکومت از سوی آن حضرت کاملاً با امر رسالت و نبوت ایشان ارتباط داشت، که با اندک تأمل در آیات و روایات نیز به سهولت می توان این ادعا را به اثبات رساند که قرآن کریم با تأکید بر ولایت سیاسی رسول خدا (ص) از مؤمـنان می خواهد، فرامیـن وی را اطاعت نموده و در برابر حکم خدا و رسولش مخالفت نورزند.

خـداوند در آیة ششم سورة احـزاب با صراحت ولایت پیامبر را نسبت به مؤمنـان، ولایتـی مقـدم و برتر توصیف می نماید، و خداوند (ج) این منصب را برای رسولش تأسیس نمود نه آن که در مقـام امضاء و تأیید، مردم در آن دخیل باشند، و یا به او اعطا نموده باشند. علاوه بر این به لحاظ تاریخی نیز گواه و مدرکی وجـود ندارد که ثابت کند، مسلمانان بر انتصاب یا انتخاب پیامبـر به حکومت و رهبری سیاسی او اقدامی کرده باشند و پیامبر اکرم (ص) نیز به دلیل انتخاب مردم چنین مسئولیت مهمی را پذیرفته باشند.

 آنچه که برخی تصور می کنند، که مردم در بیعت عقبة دوم به چنین کاری اقدام نمودند توهمی بیش نیست زیرا در پیمان عقبة دوم که در سال سیزدهم بعثت و پیش از هجرت به مدینه میان رسول خدا (ص) و نمایندگان مدینه منعقد گردید، نمایندگان مزبور با پیامبر پیمان بستند که در برابر تهدیدات مشرکان از آن حضرت حمایت کنند. و در این بیعت هیچ نشانی از انتخاب پیامبر به عنوان رهبر سیاسی مردم از سوی بیعت کنندگان دیده نمی شود.

بنابراین دلیل کسانی که این بیعت را نشانه انتخاب مردم و زمینی بودن زعامت سیاسی پیامبر دانسته و به این طریق شأن نبوت نبی مکرم (ص) را از زعامت سیاسی شان جدا می سازند بی اساس است.

 8

دراین جا باید متذکر شد که شریعت اسلام به عنوان جامع ترین و کامل ترین و خاتم ادیان آسمانی عهده دار تآمین کلیه نیاز های مادی و معنوی انسان ها است. و حکومت و سیاست از مهم ترین امور مربوط به حیات مادی بشری میباشد، از این رو نمی توان پذیرفت که چنین امرمهمی از سوی خداوند متـعال اهمال شده و خارج از مـحدوده شریعت الهی تلقی گردد.

آیات و نصوص فراوان در خصوص جهاد، دفاع، قضا، تنظیم امور اقتصادی، تحکیم سیاست های داخلی و سیاست های خارجی و نحوه تعامل مسلمین با غیر مسلمانان، بهترین گواه بر جامعیت دین مقدس اسلام و دخالت شریعت در سیاست و حکومت است، خطاب صریح خداوند (ج) به مسلمانان در باره مبارزه با سرمداران کـفرو الحاد و حامیان ظلم و استبداد، نظیر ایه 12 سوره توبه فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ و آیه 193 سوره بـقره وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَةٌ وَیَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ و آیات دیـگر که وظایف مسلمین را در برابر کفر و الحاد و ستم و ظلم از سوی خداوند (ج) تعین می کند، نه خارج از محدوده شرع و دین است که خود مسلمانان بدون حکم الهی به آن اقدام کنند و نه جز اموری است که به مبنای عـقل باشد، بلکه این فرامـین از بارزترین احـکام دیـنی است که تکالیف مسلمانان را در برابر ظلـم و بی عـدالتی اجتـماعی و دشمنان دین و آئین شان مشخص می نماید. چنانچه در آیه 33 سوره توبه می خوانیم که:

هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ. خداوند رسولش را با هدایت و دین حق اعزام داشت تا مردم را در همه ابعاد زندگی هدایت نماید و دین اسلام را بر تمام مکاتب و نطام ها غلبه دهد، گرچه غیر مسلمانان را خوش نیآید.

در خاتمه جا دارد، در این نکته تاکـید شود که حکومت دینی به مفهوم تضعیف نقش اساسی مـردم در سیاست و حکومت نیست. در نظام اسلامی هم رهبر و هم امت نقشی توآم را با یکدیگردارند. بی گمان مهمترین شرط تحقق حکومت، حضور فعـال مردم و نقش آفرینی گسترده ای آنان در نظام سیاسی و دیـنی است. رهـبر و حاکمیت پیشوایان دین در راس نظام دینی نه تنها حس مسؤلیت و جایگاه موثر مردم را کم رنگ نمی کند بلکه سبب تقویت آن نیز می گردد. حضورپر نشاط و مسؤلانه امت اسلامی در نظام سیاسی و حکومت اسلامی بهترین گواه بر صحت این ادعا شده می تواند.

 

خداوندا: توفیق جهاد و ایثار در راه رضایت زا به ما مرحمت کن.

بارالها: اگر اعمال ما معیار نجات ما باشد وای به حال ما، و اگر کرم تو یار ما باشد خوشا به حال ما.

پروردگارا: چنان اخلاصی مرحمت کن که جز تو را نپرستیم و به غیر تو عشق نورزیم.

 

تهیه و ترتیب

احمد راتب نجم

ماه اگست سال 2009

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۹/۱۵
گروه اقتصاد دانشگاه علوم اسلامی رضوی

سیاست-و-اسلام

نظرات  (۱)

۱۴ دی ۹۳ ، ۱۱:۲۷ شبکه اشتراک لینک توبنویس

با سلام و احترام

 از شما دوست گرامی و فعال در فضای مجازی دعوت بعمل می آید

تا در شبکه اشتراک لینک توبنویس عضو شوید و مطالب خوبتان را جهت بهره برداری سایرین در این شبکه قرار دهید.

 بی صبرانه منتظر عضویت و ارسال مطالب زیبای شما هستیم.

 دوستان شما در شبکه اشتراک لینک توبنویس


هدیه توبنویس به شما وبلاگنویس گرامی :


هزار مرتبه گفتم که خانه صیاد
مکان ایمنی و خانه برگزیدن نیست
پروین اعتصامی


http://www.tobenvis.com/Default.aspx

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی