در باب فراز و فرودهای اندیشهی سیاسی شیعه از پیدایش تا حال
مطالعهی تاریخ اندیشهی سیاسی با دو رویکرد امکانپذیر میباشد: رویکرد نخست بر این اعتقاد است که اندیشهی سیاسی در هر دورهای از تاریخ، از عناصر ماهوی، اصیل و منطقی برخوردار است که به آن نوعی انسجام داده است و آن را از مناسبات تاریخی و شرایط سیاسی - اجتماعی زمانه جدا ساخته است. در این رویکرد تقدم ذهن بر عین پذیرفته شده است.
و در مقابل رویکرد دوم در مطالعهی تاریخ اندیشهی سیاسی بر آن است که تفکر جدا از شرایط تاریخی قابل ارزیابی نیست و اندیشهی سیاسی، در حقیقت تفکر سامانیافته و صورتبندی شدهای است که اندیشمند سیاسی برای حل بحرانها و پاسخ به مشکلات زمانه با چیرهدستی ارائه میدهد. از اینرو، اندیشمند هیچگاه در خلأ نمیاندیشد و فهم او مبتنی بر اکتشاف مناسبات تاریخی است. بنابراین واقعیتهایعینی تاریخی را بر یافتههای ذهنی مقدم میشمرد.
نوشتار حاضر با رویکردی تلفیقی به بررسی ادوار مختلف اندیشهی سیاسی تشیع اختصاص دارد. رویکرد کلی این نوشتار آن است که در شکلگیری اندیشهی سیاسی تشیع، علاوه بر آنکه اصول ثابت و همیشگی اندیشهی تشیع نقش داشته است، شرایط خاص تاریخی هر دوره نیز عاملی بسیار مهم و تاثیرگذار بر شکلگیری اندیشهی سیاسی در ادوار مختلف تاریخی بوده است؛ و این امر ناشی از مسئلهمحور بودن فقهای شیعه با تاکید بر حفظ اصول میباشد.
اگر بخواهیم تصویری کلان از اندیشهی سیاسی شیعه ارائه کنیم، میتوانیم آن را به دو دوره تقسیم کنیم: دورهی اول عصر امامت است که در آن امام معصوم(ع) در میان شیعیان حضور دارد و هدایت و رهبری آنها را بر عهده دارد و دورهی دوم عصر غیبت امام معصوم(ع) است که در این عصر وظیفهی رهبری شیعیان طبق روایات وارده از ائمه(ع)، بر عهدهی فقها میباشد؛ بنابراین از این عصر تعبیر به عصر مرجعیت میشود.
با آغاز دوران غیبت امام دوازدهم، شیعیان در بحران مذهبی ـ سیاسی ویژهای فرو رفتند. عدم حضور امام در جامعه، پرسشهای مذهبی بسیاری را دربارهی آیندهی زندگی سیاسی شیعه برانگیخت. تلاش در تحلیل ماهیت غیبت امام و پاسخ به پرسشهای برآمده از چنین پدیدهی مهم مذهبی ـ سیاسی مقدمات لازم را برای شکلگیری نظریههای مختلف نظام سیاسی شیعه در دورهی غیبت فراهم نموده است. براساس اعتقاد شیعه، امام سه وظیفهی قضاوت، مرجعیت دینی و حکومت را بر عهده دارد که در غیبت کبری بهلحاظ غیبت امام معصوم، تمام وظایف و مناصب ایشان متوقف شده است. حال وظیفهی شیعیان چیست؟ آیا انجام همهی وظایف فوق مشروط به وجود و حضور امام است و باید تا زمان ظهور او به تعویق بیافتد؟ یا به لحاظ اهمیت وظایف فوق، مومنان یا بعضی از آنان باید بهگونهای هرچند ناقص این وظایف را انجام دهند؟ در این صورت چه کسانی و با کدام مجوز موظف به انجام وظایف امام هستند؟ آیا وظایف سهگانهی ذکر شده تفکیکناپذیرند و یا اینکه میتوان برخی از آنها را در زمان غیبت تعطیل کرد؟ بهطور خلاصه، آیا در دورهی غیبت، نظام سیاسی مشروع برای شیعیان که جایگزین امامت معصوم باشد، وجود دارد؟ اندیشمندان شیعه در پاسخ به این قبیل پرسشها، نظریههای نظام سیاسی متفاوتی را طرح کردهاند که از آغاز غیبت کبری تا کنون عرضه شده است و در نهایت به شکلگیری و عرضهی نظریهی ولایت فقیه در همهی امور دینی، سیاسی و اجتماعی منتهی گردید که در واقع تجلی توسعه و بسط دایرهی ولایت بهشمار میآید. در ادامه به بررسی مهمترین ادوار اندیشهی سیاسی شیعه از بعد از شروع غیبت کبری تا عصر حاضر میپردازیم.