...سیاست اسلامی

گفتم:الف گفت:دگر گفتم:هیچ ،در خانه اگر کس است،یک حرف بس است

...سیاست اسلامی

گفتم:الف گفت:دگر گفتم:هیچ ،در خانه اگر کس است،یک حرف بس است

در جستجوی علم سیاست اسلامی...
ریز نوشت های دانشجوی علوم سیاسی دانشگاه امام صادق(ع)

بایگانی
ضرورت حکومت دینی در فلسفه و فقه؟

1- بیان تقسیمات «حکمت» و متدهاى‏مربوطه، از منظر حکماى‏اسلامى
تفسیرى که از یونان باستان در بین حکماى آن دیار، و به تبع ایشان بین حکماى اسلامى، رایج بوده است تقسیم حکمت و فلسفه - به مفهوم عام آن - به حکمت «نظرى» و «عملى» است و حکمت نظرى را به نوبه خود به «حکمت مابعدالطبیعه» یا متافیزیک و «ریاضیات» و «طبیعیات» و حکمت عملى را به «سیاست مدن» یا کشوردارى، «تدبیر منزل» یا خانه‏دارى و بالاخره «تدبیر فرد» یا علم اخلاق تقسیم مى‏کرده‏اند.
در حکمت نظرى - به مفهوم عامش - در مورد «آنچه که در خارج هست»، جداى از افعال انسان بحث مى‏کنند که بخشى از آن به امور مابعدالطبیعه و بخشى دیگر به ریاضیات و بخش پایانى آن به طبیعیات اختصاص داشته که در اصطلاح قدما، هر یک از آنها داراى شعب و فنونى خاص بوده‏اند. اما حکمت عملى در مورد اعمال انسان، بحث مى‏کند؛ آنجا که اختیار انسان حضور خود را اعلام مى‏نماید، آن هم نه در باب هستى اختیار بلکه در این رابطه که چگونه باید این اختیار اعمال بشود و کیفیت اعمال اراده‏هاى انسانى در شکل فردى و جمعى براى رسیدن به کمال مطلوب چیست؟ موضوع حکمت عملى، چیزى جز این نیست که سه تقسیم مزبور را در درون خود پذیراست. این تقسیمى است که براى مجموعه علوم ارائه شده و حکومت، اداره، تدبیر و سرپرستى یک کشور، یکى از شعب حکمت عملى محسوب مى‏شده است.
بحث دیگر این است که هر یک از این شعب چگونه تحصیل مى‏شوند؟ در حکمت نظرى، متدهاى مورد استفاده دانشمندان آن زمان و نیز علماى معاصر، به صورت استفاده از«متد برهانى» در بخش مابعدالطبیعه و ریاضیات، و آمیزه‏اى از متد «برهانى و تجربى» درطبیعیات بوده است که البته تفاوت قابل توجهى بین متد طبیعیات در گذشته و حال وجودداشته است. اما در حکمت عملى، ملاک و مقیاس، «عقل عملى» انسان بوده است که مصلحت‏سنجى کرده و «بایدها و نبایدها» را در سه عرصه تدبیر کشور، منزل و فرد ارائه‏مى‏دهد:
1-1- انفکاک گستره دین از گستره حکمت، نتیجه حاکمیت دادن عقل بر جمیع شؤون‏حکمت
بر این اساس همچنان که گستره حکمت نظرى، وراى محدوده دین محسوب مى‏شود، گستره حکمت عملى نیز از این قاعده مستثنا نیست و جداى از دین - و مشخصاً بر پایه عقل عملى - تعریف شده و حکمت نظرى هم بر پایه عقل نظرى یا ادراکات حسى انسان بنا گذاشته‏مى‏شود.
لذا در این بینش، طبیعى است اگر کشوردارى و حکومت، از زیرمجموعه‏هاى حکمت عملى محسوب شود و این عقل انسان باشد که کیفیت اداره حکومت را تعیین کرده و وظیفه مصلحت‏سنجى را در این باب برعهده داشته باشد. با این وصف جاى این سؤال خواهد بود که نقش وحى و دین در این بین چیست و از چه جایگاهى برخوردارند؟ همان گونه که ایشان در باب حکمت نظرى، محدوده نظر، اندیشه و تجربه را مشخص مى‏کنند و آن محدوده را اصالتاً جداى از گستره دین معنا کرده و متد عملکرد را متدى عقلانى و تجربى مى‏دانند که باید با تمسک به تدبیرات عقلى و مشاهدات و تجربیات به نتیجه رسید، در باب حکمت عملى نیز از نقش و جایگاه عقل عملى و مصلحت‏سنجى‏هاى چنین عقلى بر پایه مدرکات اولیه خود سخن مى‏گویند. همچنان که مبناى صحت را در حکمت نظرى، به وحى برنمى‏گردانند و قائلند که عقل از بداهت آغاز مى‏کند و با مبادى و روشهاى بدیهى هم به نتیجه رسیده - و به تعبیر قوم - از این طریق، حقایق عالم را کشف مى‏کند در حکمت عملى نیز مصلحت‏سنجى‏ها بر پایه بداهتهاى عقل عملى شکل مى‏گیرد و به نتایجى مى‏رسد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۳ ، ۱۰:۱۰
گروه اقتصاد دانشگاه علوم اسلامی رضوی
از منظر رهبر معظم انقلاب آیا امام صادق علیه‌السلام درصدد مبارزه سیاسی بودو داعیه تشکیل حکومت اسلامی داشت؟

13920609_0123735.jpgاولین درس امام صادق علیه‌السلام برای ما منتسبین به آن بزرگوار باید استمرار جهاد و مبارزه‌ی خستگی‌ناپذیر باشد و همان استمرار مبارزه بود که شعله‌ی مقدس فکر آن حضرت را تا امروز در دنیا نگه داشت. ۱۳۶۷/۳/۲۰
بخشی از سخنان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای:مبارزه‌ی امام صادق یک مبارزه‌ی پنهانی بود. البته درباره‌ی مبارزات این بزرگوار اگر بخواهیم حرف بزنیم و مدارک و اسنادی را که در کتابها موجود است بیان کنیم، ساعتهای متمادی وقت می‌خواهد، من هم می‌خواهم چند دقیقه بیشتر صحبت نکنم. بنابراین فقط اشاره می‌کنم.
اولا امام صادق تفکر انقلابی اسلامی را که پادشاهان اموی حاضر به تحمل آن نبودند در میان مسلمانها رایج کرد. به طوری که در سراسر جهان اسلام امام خودش در مدینه بود، در حجاز، در عراق، در خراسان، در سیستان، در یمن، در مصر، در تمام آفاق وسیع اسلامی کسانی بودند که معتقد به امامت امام صادق بودند و علاقمند به آن حضرت بودند و اسلام را از دیدگاه امام صادق می‌شناختند و بس. اما امام صادق به این اکتفا نمی‌کرد.
در میان این هزاران هزار انسانی که به او معتقد بودند و علاقمند بودند یک جمع کوچکی را، که یک تشکیلات پنهانی و مخفی را تشکیل می‌دادند به وجود آورده بود، جمع شیعیان مخلص و فداکار. آنهایی را که اسرار امام صادق دست آنهاست، آنهایی که اگر پادشاهان و امرای بنی‌امیه آنها را می‌شناختند، با بدترین وضعی به شهادت می‌رساندند و در میان یاران امام صادق کسانی هستند که با همین وضع، با شدت، در زیر شکنجه جان سپردند بدون این‌که حاضر باشند کلمه‌ای از اسرار امام صادق را بیان کنند. اینها آن جمع شیعیان خاص بودند، اصحاب نزدیک.
البته این جمع از زمان امیرالمؤمنین علیه‌الصلاةوالسلام سابقه دارد؛ از بعد از شهادت امیرالمؤمنین و از هنگام صلح امام حسن با معاویه من نشانه‌های این جمع متشکل را که دور ائمه را می‌گرفتند و کارهای دشوار و حساس را انجام می‌دادند دیده‌ام تا زمان حسین‌بن‌علی علیه‌السلام و بعد در زمان امام سجاد و بعد زمان امام باقر اما گسترش این جمع در زمان امام صادق بود.
البته امام صادق در رابطه‌ی با این جمع با کمال تقیه رفتار می‌کرد. دائما به آنها سفارش می‌کرد که اسرار او را برملا نکنند، افشا نکنند، حرفها را نزنند. بعضی خیال می‌کنند اسرار امام صادق که مثلا به معلی‌بن‌خنیس یا دیگران، می‌گوید آنها را نگویید، اینها اسرار الهی است. اسرار الهی را امام صادق چرا مخفی کند. اسرار الهی، احکام فقه، معارف گوناگون را امام صادق برملا می‌کرد، پخش می‌کرد، همه جا می‌گفت، اما یک چیزهایی هم بودند که آنها را نباید کسی بداند، آنها همان چیزهایی بودند که در دل شیعیان امام صادق، شیعیان نزدیک، این امید را به وجود آورده بود که امام صادق قائمی است که قیام خواهد کرد و حکومت علوی را و حکومت آل محمد را برقرار خواهد ساخت و امام صادق در این مبارزه‌ی طولانی، توفیقات زیادی داشت.
۱۳۶۲/۰۵/۱۴

بعضی خیال می‌کنند که امام صادق به سیاست کاری نداشت، علیه دستگاه فعالیتی نمی‌کرد، در صدد ایجاد حکومت الهی و علوی نبود، این خطاست؛ که متأسفانه مشاهده می‌شود که، با این‌که این قضیه بارها گفته شده و اهل فضل و اهل فن، باید دنبال کنند و بروند مدارک را ببینند به نکات توجه کنند و البته این کار هم انجام می‌گیرد به وسیله‌ی عده‌ی زیادی از صاحبان ذوق سلیم؛ اما باز گوشه و کنار کسانی پیدا می‌شوند که در نوشته‌ها و گفته‌های خودشان، توجه به این نکته نمی‌کنند که امام صادق علیه‌الصلاةوالسلام، ماهیت مبارزه‌اش یک ماهیت سیاسی بود، کار فرهنگی او هم کار سیاسی بود، وقتی امام صادق می‌گوید من امامم، امام یعنی چه؟ امام یعنی حاکم جامعه، امام یعنی رئیس جامعه، یعنی من همان کسی هستم که این خلیفه‌ی غاصب بی دین، جای مرا گرفته. خب این حرف آیا یک حرف سیاسی است یا یک حرف فرهنگی است؟
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۳ ، ۱۰:۰۵
گروه اقتصاد دانشگاه علوم اسلامی رضوی
آیا دین از سیاست جداست؟ این موضوع در رابطه با امام علی(ع) و امام حسین(ع) چگونه است؟


همانگونه که در ادامه توضیح داده می شود با مراجعه به منابع اصیل اسلامی ، سیره پیامبر اسلام و ائمه معصومین(ع) و همچنین کارکردها و وجه نیاز آدمی به دین می توان قلمرو دین و نوع ارتباط آن با سیاست را بررسی نمود .
اگر ماهیت دین و وجه نیاز آدمى بدان به خوبى شناخته شود، قلمرو آن نیز تعیین مى‏گردد و مشخص مى‏شود که عدم جدایى دین از سیاست چراست. دین مجموعه اى است از: 1. معارف و بینش‏ها (جهان بینى)؛ 2. سلسله دستورات اخلاقى که سازنده خصایل نیکو و شخصیت حقیقى انسان است؛ 3. سلسله قوانین و مقرراتى که مناسبات انسان را با خدا، جامعه و طبیعت به نیکوترین وجهى تبیین نموده و سعادت بشر را در پى آنها تضمین مى‏نماید (ایدئولوژى). از طرف دیگر سعادت انسان‏ها - چه در دنیا و چه در سراى آخرت - در گرو قوانینى جامع کامل و بى‏نقص است و چون این جهان گذرا و سراى جاوید ابدى، با یکدیگر در ارتباط وثیق بوده و هر کنشى در این دنیا نسبت به سر نوشت آدمى در حیات پایدار خویش مؤثر است؛ پس قانونگذار علاوه بر احاطه کامل به تمام نیازهاى دنیایى بشر، باید ربط آنها را با زندگى اخروى نیز منظور دارد و این در حالى است که هنوز متفکران بشرى، تعریف واحدى از سعادت انسان به دست نداده‏اند و حتى در اینکه تنها در همین دنیا واقعا کدامین راه تضمین کننده کمال و سعادت بشرى است، اختلاف شدیدى وجود دارد. و از همین رو مکتب‏هاى گوناگونى به وجود آمده که هر یک پس از چند صباحى تجربه، ضعف و شکست خود را برملا کرده‏اند. بنابراین بشریت بر سر دو راهى قرار دارد: یک. یا همواره در مسائل انسانى سیاسى و اجتماعى خویش، به دنبال مکاتب بشرى راه افتد و هر روز چیزى را تجربه کند و پس از شکست راه دیگر برگزیند تا پایان حیات تاریخى خود. دو. از ناحیه خداوند - که عالم به تمام نیازهاى او و راه کمال حقیقى او است - قانونى بدون خطا به او عرضه شود تا با تبعیت از آن به سمت سعادت و خوشبختى حرکت نماید. این است معناى عدم جدایى دین از سیاست و راه اول راه «سکولاریسم» و جدایى دین از سیاست است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۳ ، ۱۰:۰۴
گروه اقتصاد دانشگاه علوم اسلامی رضوی

اسلام و سیاست-سیاست اسلامی

جایگاه سیاست در اسلام کجاست؟

قبل از بررسی این موضوع ابتدا لازم است مطالبی در جهت تبیین مفهومی سیاست و دین به عنوان مقدمه بحث داشته باشیم و سپس جایگاه سیاست در اسلام را مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم :
یکی از موضوعات کلیدی که در بحث «دین و سیاست » نقش بسیار مهمی ایفا می نماید و راه گشای بسیاری از شبهات و ابهامات موجود است ؛ تعریف دقیق دو متغیر دین و سیاست است . به عبارت دیگر قبل از هر گونه قضاوت و داوری علمی ابتدا لازم است مشخص شود که وقتی از رابطه سلبی یا ایجابی میان دین و سیاست بحث میشود؛ کدام دین و سیاست با چه ویژگی هایی مد نظر است ؛ آن گاه به ارائه دلایل در جهت نفی رابطه یا اثبات آن پرداخت:
الف- تعریف دین :
دین « Religion » و دین داری قدمتی به درازای تاریخ بشریت داشته و همواره یکی از مهمترین اشتغالات ذهنی بشر را تشکیل می داده است.[1] به تعبیر یکی از پژوهشگران٬ « انسان به نحو چاره ناپذیری به انواع و اقسام شیوه ها ٬ دینی و دین ورز است و موقعیت و طبیعت انسانی لا محاله در چنین جهتی است. رازهای عظیم و شگرف و بی اعتباری جهان و همچنین خود آگاهی پرسشگر ارزیابی کننده ٬ جست وجوی ارزشها و حقایق والا را ناگزیر می سازد.»[2] با وجود این هنوز تعریف مشترکی - به ویژه در غرب - در باره دین وجود ندارد؛ واندیشمندان علوم مختلف بانگرش ها ورویکردهای اخلاقی، تاریخی، روان شناختی، جامعه شناختی، فلسفی و زیبا شناختی تعاریف متعدد و گوناگونی از دین ارائه نموده اند. [3] که با توجه به موانع و نارسائیهای این رویکردها ارائه تعریفی مشترک و مورد قبول همگان از دین ممکن نمی باشد. و از سوی دیگر به دلیل مصادیق گوناگونی که مفهوم دین دارد ؛ نمی توان به طور مطلق از چگونگی رابطه دین و سیاست سخن گفت ؛ زیرا مصادیق مختلف مفهوم دین - صرف نظر از جنبه حقانیت هر یک از آن ها- تفاوت های زیادی با یکدیگر دارند.
در نتیجه ٬ صدور هر گونه حکم کلی درباره چگونگی رابطه دین و سیاست به نحوی عام ناممکن است ؛ چرا که از حیث نظری ممکن است یکی از مصداق های مفهوم دین با سیاست رابطه خاصی داشته باشد ٬ ولی مصداق دیگر آن مفهوم ٬ با سیاست چنان رابطه ای نداشته باشد. [4]
تعریف دین از منظر اندیشمندان مسلمان:
واقعیت آن است که ارائه هرگونه تعریفی از دین ٬ باید بدون پیشداوری ٬ اعمال سلایق ٬ و آرای نویسندگان مغرب زمین باشد .در تعریف دین لازم است به منابع دینی و کسی که دین را نازل کرده است رجوع کنیم . در این صورت نه تنها ارائه تعریفی مشخص با ویژگی های معین از دین امکان پذیر بوده و امکان بررسی رابطه آن را با موضوعاتی نظیر؛ سیاست ٬ عقلانیت ٬ حقوق بشر و... را محقق می سازد. بلکه باعث تمایز دین حق و الهی از ادیان باطل نیز می شود؛ از این منظر ابتدا لازم است میان ادیان توحیدی با ادیان غیر توحیدی تفکیک قائل شد :
ا. ادیان توحیدی: ادیان توحیدی و الهی ٬ ادیانی هستند که پایه و اساس آنها بر وحی و پیام الی استوار است و از سوی خداوند متعال برای هدایت انسان ها بر پیامبران نازل شده اند. و پس از نزول گرفتار تحریف نشده اند.
2. ادیان غیر توحیدی: این قبیل ادیان ریشه در نیازها و خواسته های آدمی داشته و مصنوع و مخلوق بشر است . اعم از این که ابتدا منشا الهی داشته و سپس تحریف شده باشند یا اینکه از ابتدا بشری باشند.
از این رو اندیشمندان مسلمان در تعریف دین عمدتا بر ویژگی « حقانیت» دین تاکید داشته و در صدد ارائه تعریفی عام که شامل هر آنچه که دین نامیده می شود نبوده اند. به عنوان نمونه : از دید گاه علامه طباطبائی ؛ « دین عقاید و دستورهای علمی و اخلاقی است که پیامبران از طرف خدا برای راهنمای و هدایت بشر آورده اند. » [5] ایشان همچنین در تفسیر آیه (وَ لا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ )[6] می فرماید: « مراد به آن دینی است که منسوب به حقّ است و نسبتش به حقّ این است که حقّ اقتضا می کند انسان آن دین را داشته باشد و انسان را به پیروی از آن دین وادار می سازد. » .[7] آیت الله جوادی آملی نیز می فرماید: « معنای اصطلاحی دین، مجموعه ی عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی است که برای اداره ی امور جامعه ی انسانی و پرورش انسان ها باشد. گاهی همه این مجموعه، حقّ و گاهی همه آن باطل و زمانی مخلوطی از حقّ و باطل است. اگر مجموعه حقّ باشد، آن را دین حق و در غیر این صورت، آن را دین باطل و یا التقاطی از حق و باطل می نامند . » .[8]
ویژگی‏های دین حق:
در جمع بندی تعاریفی که اندیشمندان اسلامی پیرامون دین داشته اند ؛ ویژگی‏های دین حق عبارتند از: 1- آسمانی و الاهی باشد، نه زمینی و بشری و ساخته دست انسانی؛ 2- پیام الاهی، موجود و در دسترس مردم باشد؛ 3ـ متن مقدّس آسمانی، از تحریف به زیادت و نقیصه در امان باشد. چنین ویژگی هایی در شرایط کنونی تنها بر دین مبین اسلام انطباق دارد.براین اساس تعریف مورد نظر از دین، عبارت است از: « مجموعه ی حقایق و ارزش هایی که از طریقِ وحی به وسیله کتاب و سنّت، جهت هدایت انسان ها به دست بشر می رسد. اعم از این که مضامین آن از راه های عادی نیز به دست آیند یا این که حسّ و عقل و شهود بشری از آن آموزه ها محروم باشند; البته هیچ گاه نباید آموزه های دینی، خرد ستیز باشند.» . [9]
ب ـ تعریف سیاست:
واژه سیاست «Politics » همانند دین دارای معانی و گونه های متعددی است. در لغت به معنای : حکم راندن٬ ریاست کردن ٬ تدبیر ٬ ریاست ٬ داوری ٬ حفاظت٬ حراست و تنبیه به کار می رود.[10] و در اصطلاح دارای تعاریف گوناگونی است: 1 . به معنای علم به دست آوردن قدرت و حفظ آن ؛ 2 . در معنی خاص ٬ دانش و هنر کارآمد نمودن دولت و در معنی عام ٬ هرگونه روش اداره یا بهبود امور شخصی یا اجتماعی ؛ 3 . فن حکومت کردن دولت و رهبری روابط آن با دیگر دولت ها ؛ و...[11] . اگر بخواهیم به صورت دقیق تر به بررسی معانی سیاست بپردازیم لازم است یک تقسیم بندی میان سیاست در نظام های توحیدی با سیاست در نظام های سکولار داشته باشیم :
1. سیاست از دید گاه اسلام : سیاست بخشی از منظومه منسجم اندیشه اسلامی تلقی می گردد و رویکرد مسلمانان به آن ٬ ریشه در وحی ٬ سنت و سیره معصومین (ع) دارد. از دید گاه علامه محمد تقی جعفری « سیاست از دیدگاه اسلام: عبارت از مدیریت حیات انسانها ـ چه در حالت فردی و چه در حالت اجتماعی ـ برای وصول به عالی‏ترین هدف‏های مادّی و معنوی است. » .[12] و از منظر حضرت امام خمینی (ره) ٬ «سیاست همان هدایت دینی جامعه از طریق اصلاح خلق در بعد وسیع است».[13]
براین اساس مبانی سیاست حاکم بر نظام توحیدی عبارتند از: ولایت الهی، اطاعت از رهبران شایسته (پیامبر و جانشینان آن) ، مشروط بودن اطاعت از رهبران، سلطه ناپذیری و عزت و کرامت انسانی ، تأکید بر ایمان و تقوای الهی به عنوان رمز عزت وکرامت، جلب مشارکت مردمی و پرهیز از خودکامگی و دیکتاتوری، عدالت‌جویی و ظلم‌ستیزی، ایمان به اصالت ارزشها در قالب امر به معروف و نهی از منکر و ایجاد تحول و دگرگونی در فرد جامعه، ستیز با استکبار و سازش ناپذیری در مقابل ستمگران، استقلال‌جویی (فرهنگی، سیاسی، اقتصادی)، حق‌گرایی وانتقاد پذیری، هوشیاری در برابر بیگانگان، صلح ‌خواهی و امنیت جویی، حاکمیت ضابطه، فقرزدایی و تعدیل ثروت، همزیستی مسالمت‌آمیز بر اساس محبت و رحمت.
2. سیاست در مکاتب الحادی : اما در مقابل سیاست در اندیشه سیاسی و فرهنگ غرب ٬ ره آورد عینیت گرایی « Objectivism » مطلقی است که بر تفکر معاصر غرب سایه افکنده و توجهی به پرسشهای بنیادین درباره انسان و آرمان او ندارد. و با دین و ارزش های دینی بیگانه است . تا آنجا که صاحب نظران غربی در تعریف سیاست ٬ عموما بر اصالت قدرت ٬ و چگونگی کس قدرت غ حفظ و گسترش آن تاکید داشته و با تفکرات اومانیستی«Humanism»[14]٬ کسب قدرت را به عنوان یک هدف می پندارند نه یک وسیله و ابزاری در جهت هدایت و خدمت به حیات مادی و معنوی بشر .
بر این اساس ویژگی سیاست در نظام های سکولار عبارت است از: شیطانی، ناپسند و ضد ارزشی، مبتنی بر زور، غلبه، نیرنگ و خدعه٬ دیکتاتوری و خود محوری ، نفی ارزشهای والای انسانی و محورساختن ارزشهای جاهلی (زر و زور و تزویر) ، بی‌شخصیت بار آوردن و تحقیر و تهی کردن انسانها جهت بقاء قدرت و تحکیم مناسبات سلطه و استثمار،‌ جوسازی و شایعه‌پراکنی و غلوّ واقعیتها، کتمان حقایق و سانسور، دامن زدن به تعصبهای جاهلی ، هراس از بیداری ملتها، استثمار و بهره‌کشی و در فقر و فلاکت نگهداشتن مردم و نفاق و دورویی. چنین سیاستی که از آن به « سیاست ماکیاولی »نیز تعبیر می شود ؛ در«مبانی فکری» ٬ « اهداف » و«خط مشی ها و روند اجرایی» با سیاست الهی و آموزه های وحیانی تفاوت های اساسی دارد.[15]
حضرت امام خمینی(ره) پس از آزادی از زندان - ضمن بیان خاطره‏ای از دوران حبس فرمود: «آمد یک نفر... گفت: آقا سیاست عبارت است از دروغ گفتن، خدعه، فریب، نیرنگ و خلاصه پدر سوختگی است و آن را شما برای ما بگذارید... گفتم: از اول ما وارد این سیاست که شما می‏گویید، نبوده‏ایم». [16]
بنابراین دو واژه دین و سیاست تعاریف و گونه های متعدد داشته و در چگونگی رابطه تبیین دقیق مفهومی و مصداقی این دو متغیر ضرورت دارد؛ بسیاری از تعاریفی که در مورد دین وجود دارند نظیر تعاریف شهودی ٬ روانشناختی و جامعه شناختی و یا ادیان تحریف شده ٬ به دلیل پیش فرضها و مبانی فکری که دارند ٬ یا اساسا رابطه ای با سیاست نداشته و یا اینکه تنها گونه ای خاص از سیاست مانند سیاست سکولار و غیر توحیدی را بر می تابند.
از این رو در تعیین رابطه و مناسبات دین و سیاست ٬ ابتدا باید تعریفی جامع و اعتماد پذیر از این دو واژه ارائه داد ؛ و این مهم تنها با توجه به درون مایه ها ٬ محتوا و پیام دین امکان پذیر است . از دیدگاه اندیشمندان مسلمان برخلاف متفکران غربی ٬ دین با سه ویژگی حقانیت ٬ جامعیت و توجه به درون مایه های آن تعریف می شود. و سیاست نیز بر خلاف تعاریف رایج در غرب ٬ با ویژگی هایی نظیر توجه به امور معنوی ٬ هدایت و سعادت دنیوی و اخروی انسان ها همراه است .[17] چنین ویژگی هایی اثبات کننده پیوند و تلازم عمیق دین حق با سیاست توحیدی است.

تبیین و تحلیل جایگاه و رابطه سیاست با اسلام :

پیرامون بررسی جایگاه و رابطه سیاس با دین مبین اسلام، استدلال‏هاى مفصّل و ارزش‏مندى بیان شده است که پرداختن به تمامى آنها، از حوصله این نوشتار خارج است؛ از این رو به طور فشرده به بیان چند نکته بسنده مى‏شود:
یک. گستره قوانین اسلام‏ با توجه به حجم عظیمى از احکام اجتماعى و اهداف سیاسى - دینى اسلام، مى‏توان هدف‏گیرى اصلى این دین مقدّس را شناخت. امام خمینى(ره) در این باره مى‏فرماید: «اسلام دین سیاست است، با تمام شئونى که سیاست دارد. این نکته براى هر کسى که کمترین تدبّرى در احکام حکومتى، سیاسى، اجتماعى و اقتصادى اسلام بکند، آشکار مى‏گردد. پس هر که را گمان بر او برود که دین از سیاست جدا است، نه دین را شناخته و نه سیاست را».صحیفه نور، ج 1، ص 6.
با مرورى کوتاه بر قوانین اسلامى و آیات قرآن، روشن مى‏گردد که اسلام دینى جامع و همه سونگر است که تمام ابعاد زندگى انسان (فردى، اجتماعى، دنیایى، اخروى، مادى و معنوى) را در نظر گرفته است و همان گونه که مردم را به عبادت و یکتا پرستى، دعوت نموده و داراى دستورات اخلاقى و خودسازى فردى است؛ احکام و دستوراتى در مورد مسائل حکومتى، سیاسى، اقتصادى، اجتماعى، قضایى، امور مربوط به اداره صحیح جامعه، روابط بین‏الملل و... دارا مى‏باشد. بدیهى است اجراى چنین احکام و دستوراتى، بدون قدرت اجرایى، امکان‏پذیر نیست. به عبارت دیگر آموزه‏هاى سیاسى و اجتماعى دین لزوماً حکومت دینى را نیز به دنبال دارد. حکومت دینى -به معناى صحیح آن حکومتى است که جامعه را بر اساس قوانین الهى اداره کند و زمینه‏هاى رشد استعدادها و امکان رسیدن انسان‏ها به کمال و ایجاد جامعه‏اى برین، صالح و شایسته را براى مردم آماده سازد و با فسادهاى اخلاقى، اجتماعى و... مبارزه کند.
دو. سیره پیشوایان دین‏ سیره و روش رسول اکرم(ص) نشان دهنده این است که دین از سیاست جدا نیست. آن حضرت ضمن تشکیل حکومت، مسؤولیت اجرایى و قضایى آن را نیز بر عهده داشت. امیر مؤمنان على(ع) نیز حکومتى بر اساس عدل و اجراى دستورات الهى بنا نهاد. حکومت کوتاه‏مدت امام حسن(ع)، قیام خونین امام حسین(ع) و مشروع ندانستن حکومت‏هاى وقت از سوى دیگر امامان(ع)، همه بیانگر این واقعیت است که آموزه‏هاى سیاسى و «تشکیل حکومت صالح» از ضروریات دین اسلام است.
سه. اهداف سیاسى و اجتماعى بعثت انبیا در نگاه قرآن، پرداختن به مسائل سیاسى و اجتماعى، اصلاح امور جامعه و برقرارى مناسبات عادلانه، از اهداف نبوت و از تعالیم اساسى دین است. پاره‏اى از آیاتى که بر این مطلب گواهى مى‏دهد، عبارت است از:
1. (لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ)؛ حدید (57)، آیه 25. «به راستى که پیامبران را با پدیده‏هاى روشن‏گر فرستادیم و همراه آنان کتاب و میزان نازل کردیم، تا مردم به دادگرى برخیزند و آهن را که در آن نیروى سخت و سودهاى فراوان براى مردم است، پدید آوردیم».
2. (وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِى کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ)؛نحل (16)، آیه 36. «و به راستى در هر امتى، پیامبرى فرستادیم که خداوند را بندگى کنید و از پیروى طاغوت دورى جویید».براى آگاهى بیشتر ر.ک: نصرى، عبدالله، انتظار بشر از دین، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى.
چهار. مبانى قرآنى رابطه دین و سیاست‏
1. اختصاص حاکمیت، ولایت و سرپرستى همه جانبه مادى، معنوى، دنیوى و اخروى براى خدا، رسول و اولیاى خاص او: (إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ)؛ مائده (5)، آیه 55 و ر.ک: یوسف (12)، آیه 40؛ مائده (5)، آیه 42 و 43. «سرپرست و ولى شما تنها خدا و پیامبر او است و کسانى که ایمان آورده‏اند؛ همان کسانى که نماز به پا مى‏دارند و در حال رکوع زکات مى‏پردازند». 2. اثبات امامت و رهبرى سیاسى - اجتماعى براى پیامبر(ص)، امام(ع) و منصوبان از ناحیه آنان: (إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ...)؛ نساء (4)، آیه 58 و ر.ک: مائده (5)، آیه 67. «خداوند به شما فرمان مى‏دهد که امانت‏ها را به صاحبانشان بدهید و هنگامى که میان مردم داورى مى‏کنید، به عدالت داورى کنید».
توضیح اینکه امانت در قرآن، گستره وسیعى دارد و یکى از مهم‏ترین عرصه‏هاى آن، مسأله امامت و رهبرى است. امام رضا(ع) در تفسیر این آیه، مى‏فرماید: «اهل امانت امامان هستند؛ هر امامى امانت رهبرى را باید به امام بعد از خود بسپارد...»الشیخ عبد على بن جمعه العروسى الحویزى، تفسیر نورالثقلین، ج 1، 496.
3. اثبات حکومت و خلافت در زمین براى برخى از پیامبران گذشته؛ مانند حضرت داود(ع) و سلیمان(ع): (یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِى الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ)؛ ص (38)، آیه 26 و ر.ک: همان، آیه 20؛ نمل (27)، آیه 26 و 27؛ نساء (4)، آیه 54. «اى داود! ما تو را خلیفه در زمین قرار دادیم، پس در میان مردم به حق داورى کن».
4. قرآن، داورى و فصل خصومت در میان مردم را از وظایف پیامبران الهى معرفى مى‏کند: (وَ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ إِذْ یَحْکُمانِ فِى الْحَرْثِ...)؛ انبیاء (21)، آیه 78 و ر.ک: نساء (4)، آیات 58 و 65؛ مائده (5)، آیه 42؛ انبیاء (21)، آیه 78؛ انعام (6)، آیه 89. «و داود و سلیمان هنگامى که درباره کشتزارى داورى مى‏کردند...».
5. دعوت به کار شورایى و جمعى کردن: (وَ شاوِرْهُمْ فِى الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ)؛ آل عمران (3)، آیه 159 و ر.ک: شورى (42)، آیه 38. «در کارها با آنان مشورت کن؛ اما هنگامى که تصمیم گرفتى، [قاطع باش و] بر خدا توکل کن».
6. مبارزه با فساد و تباهى، ظلم‏زدایى و عدل‏گسترى از وظایف اصلى اهل ایمان است: (وَ لا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ)؛ هود (11)، آیه 113 و ر.ک: نساء (4)، آیه 58؛ نحل (16)، آیه 90؛ ص (38)، آیه 28؛ حج (22)، آیه 41؛ بقره (2)، آیه 279. «بر ظالمان تکیه نکنید که موجب مى‏شود آتش شما را فرا گیرد».
7. احترام به حقوق انسان‏ها و کرامت‏بخشى به انسان از اصول سیاست ادیان الهى است: (وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِى آدَمَ...)؛ اسراء (17)، آیه 70 و ر.ک: آل عمران (3)، آیه 19؛ نساء (4)، آیه 32. «ما آدمى زادگان را گرامى داشتیم...».
8. امر به جهاد و مبارزه با طاغوت‏ها، مستکبران و ستمگران و لزوم تهیه امکانات دفاعى: (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ)؛تحریم (66)، آیه 9 و ر.ک: اعراف (7)، آیه 56؛ بقره (2)، آیه 218. «اى پیامبر! با کفار و منافقان پیکار کن و بر آنان سخت بگیر». (وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ)؛انفال (8)، آیه 60. «هر آنچه از نیروى سلاح و اسبان آماده مى‏توانید براى تهدید دشمنان خداوند و دشمنان خودتان فراهم سازید». (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکُمْ فَانْفِرُوا ثُباتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِیعاً)؛ نساء (4)، آیه 71. «اى اهل ایمان، سلاح جنگ برگیرید و آن‏گاه دسته دسته یا با هم براى جهاد بیرون روید». (ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فِى سَبِیلِ اللَّهِ)؛همان، آیه 75. «چرا در راه خدا جهاد نمى‏کنید»....
9. عزت و آقایى را مخصوص خدا واهل ایمان دانستن و نفى هرگونه سلطه و ذلت‏پذیرى: (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا الَّذِینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُمْ عَلى‏ أَعْقابِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِینَ)؛آل عمران (3)، آیه 149 و ر.ک: منافقون (63)، آیه 8؛ محمد (47)، آیه 35؛ هود (11)، آیه 113؛ آل‏عمران (3)، آیه 146. «اى کسانى که ایمان آورده‏اید! اگر از کسانى که کافر شده‏اند اطاعت کنید، شما را به گذشته هایتان باز مى‏گردانند و سرانجام زیانکار خواهید شد». 10. اثبات سلطنت و حکومت براى برخى از حاکمان صالح و عادل؛ مانند طالوت و ذوالقرنین: (وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً)؛بقره (2)، آیه 246 و 247 و ر.ک: کهف، آیات 83-98. «و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را براى زمامدارى شما مبعوث کرده است».
براى آگاهى بیشتر ر.ک: عباسعلى عمید زنجانى، مبانى اندیشه سیاسى اسلام، فصل 5، اندیشه سیاسى در متون اسلامى؛ آیه‏الله مکارم شیرازى، پیام قرآن (تفسیر موضوعى)، ج 9و10.
از آنچه گذشت روشن مى‏شود که بخش عظیمى از معارف و آموزه‏هاى اسلامى شامل مسائل سیاسى - اجتماعى است. و نه تنها تعیین خط مشى‏هاى مهمى در این باره از سوى خداوند انجام شده است؛ بلکه مأموریت رهبرى و اجراى سیاست‏هاى تعیینى، از سوى خداوند بر عهده پیامبران و دیگر اولیاى الهى و مؤمنان برجسته، نهاده شده است. به تعبیر حضرت امام(ره) «آن قدر آیه و روایت که در سیاست وارد شده است، در عبادت وارد نشده است. شما از پنجاه و چند کتاب فقه را ملاحظه کنید؛ هفت، هشت تایش کتابى است که مربوط به عبادات است. باقى‏اش مربوط به سیاسات و اجتماع و معاشرات و این طور چیزها است. ما همه آنها را گذاشتیم کنار و یک بُعد را، بُعد ضعیفش را گرفتیم». صحیفه نور، ج 2، ص 180.

[1] - رابرت. ا. هیوم، ادیان زنده جهان، ترجمه عبدالرحیم گواهى، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1372، ص 18.
[2] - میرچاالیاده، دین پژوهی، ترجمه بهاءالدین خرمشاهى، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1375 ، ج 1 ، ص 87 .
[3] - ر. ک: ادیان زنده جهان، پیشین، صص 24-25 .
[4] - ایرج میر ، رابطه دین و سیاست ، تهران: نشر نی1380، ، ص 34 .
[5] - سید محمد حسین طباطبائی ، آموزش دین ، قم: جهان آرا ، [ بی تا] ، ص 9.
[6] - سوره توبه، آیه 29.
[7] - محمد حسین طباطبایى، المیزان، ج 9، ص 368.
[8] - عبدالله جوادى آملى، شریعت در آینه معرفت، ص 93 .
[9] - کلام جدید ، پیشین ، ص 29.
[10] - ر.ک: عبد الحمید ابو الحمد، مبانی سیاست ، تهران : توس ، 1368 ، ص 6.
[11] - IranDoc , A Dictionary Of Politics, 2 nd Edition, spring 1996 , P304 . ؛ و ر. ک: ر.ک : عبد الرحمن عالم ، بنیاد های علم سیاست ، تهران :نشر نی ، 1375 ، صص 26-31 .
[12] - ر.ک:محمد تقی جعفری ، تحلیل و بررسی سکولاریسم ، مجله قبسات ، ش 1 ؛ و ؛ محمد تقی جعفری، سکولاریسم یا حذف دین از زندگی دنیوی، گردآوری ، تنظیم و تلخیص، محمد رضا جوادی، قم: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1377، ص 8..
[13] - ر. ک : چشمه خورشید ، مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی (ره) و فرهنگ عاشورا ، نشر عروج ، 1374 .
[14] - این واژه به معنای «انسان مداری» ، « اصالت انسان » ، « انسان محوری» و.. است . و در اصطلاح فلسفی به « چندی از رویکردهای نظری و عملی اخلاقی که بر کاوش های علمی ، خرد و دستاوردهای بشری در جهان طبیعت پافشاری کرده و غالبا اهمیت خدا باوری را انکار می نمایند.» اطلاق می شود .» Random House Unabridged Dictionary .
[15] - ر.ک : فلسفه سیاست ، قم: انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ( ره) ، 1378 ، صص 22- 25.
[16] - صحیفه نور ، ج 1 ، ص 65 .
[17] - ر.ک : حمید رضا شاکرین ، سکولاریسم ، تهران ، کانون اندیشه جوان ، 1384 ، صص 60-71 . (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 4/100104048)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۳ ، ۱۰:۰۱
گروه اقتصاد دانشگاه علوم اسلامی رضوی

با عرض سلام وخسته نباشید خدمت همه خوانندگان عزیز وبنوشت.الان حدودا ساعت یازده ونیم شبه ومن اولین ریزنوشتم رو در دانشگاه امام صادق مینویسم.وای که نوشتن چه حس خوبی به آدم میدهد.بی حساب نیست که ان معبود بی همتا در کتاب بی نظیرش میفرماید:ن والقلم وما یسطرون.از امروز تصمیم گرفته ام که سه وبلاگ رو به سه زبان مختلف یعنی زبان فارسی،انگلیسی وعربی راه اندازی کرده و به روز کنم.دوستان امام صادقی این سه  زبان را اینگونه توصیف میکنند(به شوخی البته،هر زبان در جای خودش بسیار بسیار مهمه):فارسی:اولین اوناکه رمز هویت ملی است وکسی حق شوخی کردن با اونو نداره.

برسیم به دومی وسومی.دوستان برای توصیف زبان انگلیسی واژه زبان کفر را به کار میبرند وصد البته که زبان بهشتیان زبان عربی خواهد بود.(یه وقت جدی نگیرین ها!!!).

از کجا شروع کردم به کجا رسیدم.داشتم میگفتم این اولین وبنوشتمه و قصد دارم از این به بعد براتون بیشتر بنویسم.از خودم،از دانشگاه امام صادق،از رشتمون یعنی بهترین رشته ی دنیا :علوم سیاسی(وای که چه تعریفی)،از شهرمون،از بخش زبان دانشگاه،از درسای اسلامی،از تولید علم و اسلامی کردن علوم انسانی تا .... خلاصه از اینجور چیزا.

http://www.isu.ac.ir/Files/ravabet/logo.png

دیگه باید برم به درس ومشقم برسم دوستان.فردا قواعد عربی داریم با آقای باقریه وایشون هم کلی تمرین گفتن که گذاشتم واسه دقیقه نود(اصلا امام صادقی ها کارا رو دقیقه نود انجام میدن تا جهادی کار کرده باشن!!!).

بنده حقیر سراپا تقصیر، آماده ی پاسخگویی به سوالات دوستان عزیز در زمینه آشنایی وشناخت دانشگاه امام صادق می باشم.پس هر جور سوالی که درباره دانشگاه داشتین میتونید بپرسید،اگه خودم بلد بودم که چه بهتر وگرنه ارجاعتون میدم به دوستان ودانشجویان سال بالایی که حقیقتا اطلاعات جامع تر وبیشتری در این زمینه دارند.

ما را از دعای خیرتون محروم نکنین.به قول استاد بزرگ ودانشمند دکتر احمدی طباطبایی:دعا بفرمایید.ممنون از حاج حمید گل که زحمت کشیدن وبه وبلاگ بنده سر زدن ونظرات ارزشمندشون رو پیرامون این مطلب گفتن.به قول استاد اخلاق حاجی لک:ابر وباد و مه و خورشید وفلک در کارند       تا توی امام صادقی یک غلطی بکنی!!!! پس پیش به سوی غلط کردن..........


۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۳ ، ۲۳:۵۵
گروه اقتصاد دانشگاه علوم اسلامی رضوی